جدول جو
جدول جو

معنی دار کوتن - جستجوی لغت در جدول جو

دار کوتن
دارکوب
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ گِ رِ تَ)
در کوبیدن. کوفتن در. دق الباب کردن. در زدن:
در من چه کوبی ره من چه گیری
چه آرام گیرد دلت با چنانی.
فرخی (از آنندراج).
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت.
ناصرخسرو.
به پیغمبری کوبم آنگه درش
که خوانده خدا نیز پیغمبرش.
نظامی (از آنندراج).
در کاخ بداعتقادی مکوب
خس شبهه از کوی نیت بروب.
نورالدین ظهوری (از آنندراج).
رجوع به درکوبیدن شود
لغت نامه دهخدا
دارکوب
فرهنگ گویش مازندرانی
هول شدن، از خوشحالی در پوست خود نگنجیدن، از درخت فرو افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی
کومه ی درختی
فرهنگ گویش مازندرانی
بافه های گندم و جوی چیده شده بر روی درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
پوست درخت، پوست تازه ی درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که درخت ها را از ریشه در می آورد
فرهنگ گویش مازندرانی